نام:
ریحانه
نام خانوادگی:
کیامری
ایمیل:
وب سایت:
ریحانه کیامری هستم اصالتاً مشهدی ولی ساکن کرج.
نوشتن رو از همون هشت نه سالگی با انشاءهای مدرسه آغاز کردم و با تشویق و تحسین معلمهام رو به رو شدم که باعث شد نوشتن داستان کوتاه و دلنوشته رو حتی توی تابستونها هم ادامه بدم.
دقیقا یادمه ده سالم بود که عموی کوچکم با خوندن دفترم متحیر شد و از پدرم اجازه خواست که من رو با خودش به شب شعر و انجمن داستان نویسی ببره و اینطوری شد که من کوچکترین شرکت کننده در شب شعر و کمسنترین عضو انجمن داستان نویسی شدم.
در همین جلسات و دورهمیهای هفتهای یک بار بود که یکی از اساتیدِ به نامِ ادبی که متأسفانه اسمشون رو به یاد ندارم من رو بسیار تشویق و تحسین کرد و به عموم سفارش کرد که من رو در این مسیر حمایت کنه.
اما خب چرخ روزگار چرخید و من در کنار نوشتن به رشتهی حقوق علاقمند شدم و لیسانسم رو در این رشته گرفتم. ولی خب انگار یک خلاء درونم حس میکردم و اینجوری شد که به طور جدی نوشتن رمان رو از سال 96 شروع کردم. در حال حاضر هم نزد یکی از برترین اساتید کشور در حوزهی نمایشنامهنویسی و فیلنامهنویسی در حال تلمّذ هستم.
اولین رمان من «آرام بغل بگیر مرا» از نشر حوزه مشق به چاپ رسید و در اون سال عنوان بهترین رمان سال نشریه رو کسب کرد.
دیگر آثار من:
درد وارونه: در دست چاپ از نشر علی
شاه مقصود: در دست چاپ از نشر آرینا
پاکدخت، وإنیکاد، دارچین، ژنرال، رازِ ماه، التیام، نسخهی الکترونیک دارند.
زرّین و ریتم مختل نسخهی آفلاین دارند و هنوز تصمیمی برای پابلیک کردنشون ندارم.
پینار در حال تایپ و آنلاین هست.
و تَعمید هم به زودی پابلیک خواهد شد.